خاطرات اوایل تابستان
سلام وقتی تعطیلات تابستان من شروع شد اولین مهمان تابستان مادر بزرگم خونمون بود یکروزم هممون رفتیم جنگل خیلی باحال بود چون من کلی سوار وسایل بازی شدم و بعداز یک هفته بارفتنش دوباره ما تنهاشدیم وبعداز سه هفته مهمان دوم ما ازراه رسید امروزم با دومین مهمان تابستانمون خداحافظی کردیم ...