سلام جیگرای مامانی عزیزان منو بابایی دوباره بعداز چند وقت دلم هوای نوشتن کرد خواستم یکم از روزمرگیهاتونو براتون بنویسم فداتون بشم ازوقتی مدرسه ها شروع شد ما کمتر بیرون میریم واکثرا خونه هستیم وبا سرد شدن هوا جمعه هاهم دیگه بیرون نمیریم ومنم بیشتر با کارهای خونه خودمو سرگرم میکنم آخه بابجونم خیلی درگیر کاره وجمعه هام میره سرکار پسر نازم اینروزا حتی فرصت برنامه کودک هم نداری وباید یکسره به درسهات برسی ومنو مهراساجونم که تو خونه بیشترروزمونو با تمرینات فیزیوتراپی میگذرونیم وگاهی اوقات هم باهم میریم پیاده روی ویا خرید خلاصه چندروز قبل عمه جون اومده بود ساری وما ازین یکنواختی درومدیم وشماد...