خاطرات اوایل تابستان
سلام وقتی تعطیلات تابستان من شروع شد اولین مهمان تابستان مادر بزرگم خونمون بود یکروزم هممون رفتیم جنگل خیلی باحال بودچون من کلی سوار وسایل بازی شدم و بعداز یک هفته بارفتنش دوباره ما تنهاشدیم وبعداز سه هفته مهمان دوم ما ازراه رسید امروزم با دومین مهمان تابستانمون خداحافظی کردیم
. خاله کوچک من که چهارشنبه شب رسیدن خونمون منو اجی جونم هنوز بیدار بودیم با دیدن اریان فسقلی خیلی خونمون شلوغ شد همه میخواستیم باهم بقلش کنیم اونم خودشو واسه مامانش لوس میکرد اونشب خیلی دیر خوابیدیم اما همینکه بیدار شدیم بعداز خوردن صبحانه باخاله و شوهر خالم رفتیم دریا جاتون خالی خیلی خوش گذشت تو ابم رفتیم خیلی حال داد......واسه اجیجون کالسکه بردیم تا راحت باشه .کالسکشم تابحال دریارو ندیده بود مثل اریان دریا ندیده بود......اولین دریای تابستون امسالو همراه خالجون وشوهرش فوادجون بودیم کلی عکس گرفتیم که خاله باید زحمتشو بکشه ....
تاببینیم مهمان بعدی تابستون ما کی میرسه چون هنوز خبری از مسافرت مادرکارنیست اخه باید تکلیف عمل کردن اجی کوچولوم معلوم بشه شایدم امسال نریم مسافرت اخه منم از امسال کانون زبان ثبتنام کردم وباید از25 برم کلاس احتمالا کانون ریاضی هم باید برم اخه باباجون خیلی دوست داره من تو ریاضی وزبان پیشرفت کنم...باباجونو مامانی برای اینده من کلی برنامه ریزی دارن....تازه وای بحال اجی جونم....
اینم مهراسا خانوم همراه وروجک خالجون اریان شیطون....
بعداز اومدن از دریا
به نظرتون عینک خالجون بهم میاد....
پسل خاله الیان پاشودیده بامن باسی کن زوباش...
بیاد ماندنی ترین و ...پرسروصداترین شام با 3 وروجک