قلب من امیرعلی جونقلب من امیرعلی جون، تا این لحظه: 18 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
نفس من مهراسا جوننفس من مهراسا جون، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

ریکا و کیجای من

بابایی متولد ساری و مامانی متولد نیشابور پسری متولد نیشابور و دختری متولد ساری محل زندگی ساری

گل نرگس

دختر زیبای من با اولین دسته گل نرگس امسال دخترم زیباترین عطر نرگسیها خورشید من تر و تمیز و ترگل بر گل تازه از حمام اومده بود اینم عکسم با تمام تلاش وسط خنده هاتون گرفتم، وروجکهای من و بابایی الهی همیشه همیشه همیشه لبتون خندون و دلتون شاد باشه زندگی زیباست فرزندان من این دوروز دنیا روز بروز میگذرد پس بخندید و شاد باشید تا به خوشی بگذرد .... امروز ۷ دی ماه هست و امیر علی جون از ۹ دی ماه امتحاناتش شروع میشه و ان شاءالله که به خوبی و خوشی تموم بشه 🥇 🥇........
7 دی 1396

یلدای ۱۳۹۶ سفر به سمنان

دختر عزیزم با لباس محلی و یلدای مدرسه مهراسا جون شب یلدا سمنان بود اینم پدر و پسری اینم کیک مامانی پز خونه عمه جون با کمترین امکانات تمام زندگی منو بابایی این وروجک منه ژله و دسر میوه ای هنر مامانی و ریحانه جون اینم بیسکوییت شکلاتی مهراسا و ریحانه جون هنرمند و شام با عمه جون رفتیم بیرون خورشید من شام مامانی اینم نمای تاریکش سفره یلدا خونه عمه جون با هنر نمایی مامانی باباجون و همسر عزیزم یلدا سال ۱۳۹۶ سمنان ...
3 دی 1396

یلدا ۱۳۹۶ مدرسه دختر نازم

یلدای ۱۳۹۶ تموم هستی من از زندگی جوجه های زیبای من از سمت راست ترنج و هلیا و رژینا و نازنین نشسته هستن و زهرا فلاحی و نجمه امیری و هلیا و مریم و سوگل فردیس و پریا اولین یلدای وانیای عزیز تزئینات مامانی برای مدرسه دختر نازش عزیزای من اینم ترنج دوست مهراسا جون اینم پکیج امیرعلی و مهراسا مهراسا جونم با معلمش جشن یلدای امسال مهراسا جون کنار مربی عزیزش خانم نوری خیلی خیلی خوش گذشت اینم وانیا جون مهراسا با دوستان گلش کن از مهراسا جون زهرا حق پرست و مهرگان گوران کیانا...
28 آذر 1396

دبستان شهید مهدی رشتی شیفت عصر

مهراسا و خاطرات پیش دبستان واحد بهداشت و مسواک زدن بچه ها دختر نازم در حال کار دستی درست کردن اینم بازی وروجک من تو مدرسه اینم جوجه کوچولوی من با دوستاش آزمایش علوم داره دختره نازم حس چشایی مهراسا و دوست عزیزش سوگل جون ...
19 آذر 1396

دختر زیبای من

مهراسا جونم با تکلیفهاش مهراسا جون وقتی از مدرسه میاد زود و تند و سریع تمام تکلیفش و انجام میده الهی مامان فدای دختر نازش بشه اینم کاردستی مدرسه عشق من این کاردستی و خودش با دستهای کوچیکش ربان و مثل نخ و سوزن دوخت و من براش پاپیون زدم اینم گیس بافته دخترجونم مهراسا جون اولین دندون شیری پایینش افتاد اینم یهویی مهراسا با عروسکش وقتی که خواهر داری غم نداری اینم جوجه های من مهراسا از مدرسه اومده بود و داداش جونش بهش نهار میداد زیباترین لحظه های زندگی من دیدن خنده های شیرین این دو تا وروجکه ️ ...
19 آذر 1396

ده روزگی وانیا واحدی

ادامه عکسها وانیا جون اینم پاهای فسقلیش اینم هدیه با شکوه خداوند که از حمام اومده بود و تو تمام عکسها خواب بود اینم عشق من با نی نی اینم جوجه های کوچولوی مهمونی روز خوبی بود ممنونم وانیا جون ...
8 آذر 1396

تولد وانیا واحدی

امروز روز جشن ده روزگی وانیل کوچولو بود وانیل دختر عمو حسن دوست باباجون و مغازه دار پایین خونمون و مهراسا و مامانی به این جشن دعوت بودن اینم اتاق جشن وانیا جون مهراسا هم کلی بهش خوش گذشت و با دختر عمه وانیا جون حسابی رفیق شد وانیا عزیز خاله امیدوارم همیشه تنت سلامت باشه و زود بزرگ بشی تا بتونی با مهراسا جون من بازی کنی ‍♀ و با آرزوی بهترینها برای خانواده گلت ...
8 آذر 1396

آخرین روز سفر

روز آخر مسافرت کوچیک ما به نیشابور بود و همچنان امیر علی و مهراسا دوست داشتن بمونن روز آخری مهراسا خانم خواست بره پارک و بالاخره خودش و به پارک رسوند و شب هم خونه خاله فریده و پیش عشق مهراسا جون هانا فسقلی و شیرین زبون این دوتا وروجک تا تونستن کلی بازی کردن و بهشون خوش گذشت 🤣 و روز بعد که خواستیم حرکت کنیم امیرعلی کلی گریه کرد و تا خود سبزوار عصبانی بود که چرا داریم بر میکردیم 🤔 و اونقدر بابایی باهاش شوخی کرد🤡 و خندوندش که بالاخره خندید و آخر شب رسیدیم ساری خونمون ...
30 آبان 1396

خاطرات باغ خاله

پسر خاله ها این یکی پسر گلمه این دوتا عاشق هم هستن و از وقتی میاییم نیشابور یکسره با هم هستن اینم یه موش گنده تر موش گرفته پسرم مهراسا جون و داییجونش اینم دختر خاله ها دختر خاله ها رفتن باغ خاله ...
26 آبان 1396