سفر به نیشابور شهریور 93
سلام گل پسرم وگل دخترم بلاخره بعداز 6 ماه بار سفر بستیم تا بریم نیشابور زادگاه مامانتون..
باباجون واسه روز جمعه از سمنان به نیشابور برامون بلیط قطار گرفت وروز قبلش با کلی ساکو چمدون راهی سمنان خونه عمه جون شدیم .
وقتی رسیدیم سمنان بابا بزرگو مادرجونو عمو ابراهیم هم اونجا بودن؛روز پر سرو صدایی بود وشمادوتا هم با دیدن دخترای عمه جون کلی ذوق میکردین ؛و فردای اونروز همراه بابایی و اکبرآقا رفتیم ایستگاه قطار وبسمت نیشابور حرکت کردیم شمادوتا هم که عاشق قطار هستین اصلا قصد خواب نداشتید ....
خلاصه آخر شب رسیدیم نیشابور وهمراه دایی وحید که اومده بود دنبالمون رفتیم خونه خاله محبوبه...
واین چند روزی که اونجا بودیم خیلی زود گذشت ویکسره مهمونیو دیدو بازدید میرفتیم ویکروزم رفتیم آرامگاه پیش باباعلی وبی بی خدابیامرز
یکی دوروزم همراه خاله وشوهر خاله رفتیم مشهد که کلی بهتون خوش گذشت وبلاخره مهراساجون به وصال امام رضا رسیدی.
اینجاهم منتظر شوهر خاله بودیم واسه رفتن به مشهد پیش امام رضا
آخه چند وقتی یکسره ورد زبونت شده بودکه بریم پیش امام رضا.
خلاصه سفر به نیشابور خیلی خیلی خیلی خوش گذشت ...