هوای گریه...
این روزهاوشبها دلم خیلی هوای گریه داره...
بی بهونه میخواد بباره...
بیچاره دل...
دلم گرفته آسمون...
خسته درحبس زمینم ، آسمون ! یه کم منو حوصله
خدا جهان تاريكي محض است...
میخواهم یک تکه از آسمانت را بخرم دیگر زمینت بوی زندگی نمي دهد.
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش "
سالهاست منتظرمانده ام بازهم مي مانم ميدانم كه روزي با باران مي آيي
نام تو دعای مستجاب باران است ، هربار که تو را خوانده ام باریده ام...
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی؟
چرا؟
بي تو شده ام مثل فرود آمدن باران ميشنوي صداي دلتنگيش را وقتي مي بارد؟
خدایا به فریادم برس...
خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـتــــــ را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟
خدایا.....
خط و نشان دوزخت را برایم نکش
جهنم تر از این جا جایی را سراغ ندارم
می گویند : هرکه بامش بیش ، برفش بیشتر ؛
خدایا ؛
بی خانمانم ؛ حواست هست ؟
چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد ؟!!
می گویند قسمت نیست ، حکمت است.
من قسمت و حکمت نمی فهمم.
تو خدایی ، طاقت را می فهمی …!
خدايا
اين دلتنگي هاي ما را هيچ باراني آرام نميکند
فکري کن
اشک ما طعنه ميزند به باران رحمتت